Meine Blog-Liste

Sonntag, 20. März 2011

جنبشهای اجتماعی دراردن

                                                                                                           
تحلیلی ازپادشاهی هاشمی:

Anarchists joins protests in solidarity with gaza  اردن درهمسایگی کشورهای عراق، اسرائیل، فلسطین، سوریه وعربستان سعودی است که دراین روزها اخبارزیادی درباره شان به گوش می رسد به همین خاطر ازاردن، کشوری که تا کنون بعنوان یک کشورباثبات وآرام درذهن ها نقش بسته رسانه های غربی کمتر درموردش                                                                                 
گزارش می دهند. اما طبق اخبار جدید تصاویردیگری به ما منتقل شده که از یک حکومت نئولیبرال سخن می گوید، حکومتی که برای حفظ سلطه اش درکشورازشیوه سرکوب درمقابل مخالفان (ازچپها گرفته تا آنارشیستها ) استفاده می کند.

خانواده سلطنتی اردن با نایب سلطنه اش، پادشاه عبدالله دوم درمقابل همسایگان عربی اش توانسته اثرمثبتی برافکارعمومی جهانی بگذارد وآن به دلیل رابطه سازشگرانه اش با اسرائیل، دلیل دیگر فقدان اخباری مربوط به اردوگاهها وعملیات تروریستی دراردن است. حتی اسلامی های اردنی به نام "جبهه آزادی بخش امل" به اندازه برادران اسلامی مصری وفلسطینیشان درمنطقه معروف نیستند. ازطرفی دیگردردنیای اسلام بنا بر شایعات مزبورخانواده سلطنتی با محمد (پیغبرمسلمانان) خویشاوند است که از این طریق جایگاه ویژه ای را برای خود کسب کرده است.

سازمان چپهای سوسیالیست :

این سازمان ازگروه های مخالف اردنی تشکیل شده است.مارکسیستهایی که ازحزب کمونیست انشعاب کرده اند، هنرمندان، موزیک دانان، روشنفکران، دانشجویان، روزنامه نگاران منتقد، فعالان اتحادیه های کارگری مستقل تا آنارشیستها.

اولین جلسه مابین این گروه ها دردسامبر2007 شکل گرفت که هدفش بحث وتبادل نظر دررابطه با تشکیل سازمانی بزرگتربود. نتیجه این جلسه تأسیس این سازمان در تاریخ میلادی مارس 2008 بود.این سازمان چپ وکثرتگراست، تشکیل شده ازفعالین مارکسیسم، آنارشیستها و نیروهای غیرحزبی که می خواهند فقط وضعیت فعلی را تغییردهند. اهدافشان: مبارزه با فساد نخبگان سیاسی.مبارزه علیه رژیم سرکوبگرحاکم. مبارزه علیه رفرمهای نئولیبرالی (بویژه رفرمهایی که طبقه فقیر اردن را زیر فشارقرارداده است). نکته دیگرپایان دادن به درگیریهای نظامی درمنطقه است.

درمدتی کوتاه فعالین سازمان به 1000 نفررسیدند. سازمان درهر شرایطی فعالینش را پشتیبانی می کند، آنها فساد حاکم را افشاء ودرمقابل اخراجها ودستگیریهاایستادگی می کنند. سازمان به طوررسمی فعالیت نمی کند چراکه فعالیت علنی می تواند موقعیتش را درمقابل حکومت به خطربیاندازد ازآنجا که هرگونه ارتباطات وفعالیتهای سیاسی غیرقانونی اعلام شده است. حتی توزیع اعلامیه میتواند منجربه دستگیری اعضاء شود.

اتحادیه های آلترناتیو:

جدا ازاتحادیه های دولتی، اتحادیه های کارگری مستقل دراول ماه مه2006 شکل گرفتند که اعضایشان از"کارگران روزمزد" می باشد، این کارگران معمولا" درآمد خیلی کمی دارند وا زبیمه درمانی بدی برخوردارهستند. اخراج آنها به سادگی صورت می گیرد. به گفته یکی ازاعضاء اتحادیه، 13.000 نفر دراینجا سازماندهی شده اند. درحالی که اتحادیه های دولتی اعضایشان به 50.000 نفرمی رسد.

علی رغم اینکه اتحادیه های کارگری مستقل مثل چپها فعالیتشان غیرقانونی اعلام شده است، خود را سازمان داده و با حکومت مبارزه می کنند. یکی ازشیوه های مبارزاتیشان برگزاری اعتصابهای سراسری است که ازبدو تاسیسشان تا به حال 16 اعتصاب سراسری داشته اند. درکنار این اعتصابها، اعتصابهای کوچکی هم به چشم میخورد که درآخرین اعتصابشان 90 نفرشرکت کرده بودند. تظاهرات شیوه دیگری از مبارزاتشان است، نمونه یکی ازاین تظاهرات درمقابل کاخ پادشاه اردن بود که همانطور که انتظارمی رفت با پلیس درگیر شدند.

آنارشیستها:

اعضاء دیگرچپها، آنارشیستها ویا کسانی که گرایشات آنارشیستی دارند ولی شاید خود را این چنین توصیف نمی کنند. اغلب دیده شده که آنارشیستها ازطریق جنبشهای کمونیستی وهنری با نظریات کمونیسم Liebertaria آشنا می شوند.عمدتا ازطریق  نشریات عربی که درمورد جنگ داخلی اسپانیا نوشته شده ویا ترجمه کتابی از بنام "آنارشیسم درتئوری و عمل" علاقه آنها را به آنارشیسم جلب کرده است. بطوری که این افراد ادبیات آنارشیستی را به عربی ترجمه ودروبلاگشان وسایتهای اینترنتی منتشرمی کنند ویا ادبیاتی مثل ( آنارشیسم کمونیستی چیست؟ ) ترجمه ای از :Alexander Berkman
ویا ترجمه هایی ازSebstien Faure

چیزی که باعث تناقص دردرون سازمان میشود، تضاد فعالین کمونیسم Liebertaria با اعضاء قدیمی سابق حزب کمونیست،  یا شکل سنتی یک سازمان با دبیرکلش، اکثریت گرایی ومرکزگرایی اش است.ازآنجایی که آنارشیستها وجوانان چپ تصمیم گیریشان برمبنای رضایت متقابل است واعتقادی به رهبریت مرکزی ندارند وازطرفی تعداد جوانان چپ که درمقابل سرکوب نیروی قابل توجهی هستند ازدلایلی است که آنارشیستها علی رغم اختلافات نظریشان با آنها فعالیت می کننند. آنارشیستها خود براین واقعیت واقف هستند ومی گویند، اگرما جدا ازچپها می خواستیم فعالیت بکنیم، دولت می توانست فورأ مارا سرکوب کند وهیچکس نمی توانست به ما کمک کند. ما راه دیگری نداریم یا باید به زندان برویم ویا با چپها ائتلاف کنیم. ما میتوانیم آنها را تحت تأثیر قرارداده وازآنها آنارشیسم بسازیم. این تحلیل یک آنارشیسم از عمان است.

سرکوب می آید باتمام قدرتش:

چند ماه پیش پلیس آنارشیستها را به دلیل پخش اعلامیه به مناسبت قرداد Neka مورد ضرب وشتم قرارداد وتعدادی را دستگیرکرد. چند هفته پیش پلیس امنیتی دوباره دونفر را درحال شعارنویسی برروی دیوارها غافلگیرکرده ودوهفته درزندان شکنجه داد. مدت کوتاهی پس ازاین دستگیری دوباره دوآنارشیست دیگردستگیرشده ودرتمام مدت بازداشتشان در سلول انفرادی بسربردند. اگرچه درحال حاضرآنها آزاد هستند اما تا تشکیل محاکمه شان به شدت تحت نظرمی باشند. بسیاری ازرفقای آنها دروحشت دستگیری به سرمی برند.

چه نقشی صوفی ها درجنبش آنارشیستی دارند:

یکی ازویژگیهایی برخی ازآنارشیستهای اردنی رابطه آنها با عرفان است. البته بسیاری ازآنها هم علیه مذهب هستند. آنارشیستهای عرفانی دررجوع به فرهنگ وتاریخ گذشته خود کتابی به نام صوفی یافتند. این کتاب ازنویسنده عراقی به نام هادی ال الوی است. دراین کتاب ازآنارشیسم (بدون خشونت)  لئو تولستوی استقبال به عمل آمده است. همچنین اشاره ای به اولین زندانی صوفی به نام حسین ابن منصور ال حلاج (متولد ایران) شده است.این یکی ازمعروف ترین دراویش درزمان خود بوده است وبه طوررسمی بدلیل گفتن نظرات مذهبی اش درسال 913 میلادی دستگیروزندانی شده، حلاج را پس ازنه سال زندان اعدام کردند. دربین نویسندگان مدرن اسلامی جهان حلاج یک انسان آزادیخواه وانقلابی به شمارمی رود که به دلیل عقایدش اعدام گشته است.

 اسرائیل، فلسطین، لبنان، عراق:

درصد مردم اردن درواقع پناهندگان فلیستینی هستند که در سال 1948 به اردن مهاجرت کرده اند. به همین دلیل بیشتر بحثهای جنبشهای اجتماعی اردن حول مسئله اسرائیل وفلسطین دورمی زند.تاکنون دوراه حل برای مسئله اسرائیل وفلسطین مورد بحث است . یکی ازآنان جدایی دو دولت اسرائیل وفلسطین است آن دیگری همزیستی فلسطینی ها درکشور اسرائیل به عنوان اقلیتی محترم و دارای حقوق برابر درسرزمین تاریخی خود فلسطین می باشد.اما ازنظرحمزه بودایری این عقیده که یهودیان حق زندگی در سرزمین تاریخی فلسطین را ندارند یک نظریه فاشیستی است.

دراین اواخرموضوع بحث بیشتربرسرجنگ بین اسرائیل ولبنان وبه طورمشخص حزب الله لبنان است. درتابستان 2006 تظاهراتی برعلیه جنگ صورت گرفت، که توسط پلیس منجربه پراکنده شدن تظاهرکنندگان شد. آنارشیستها (کمونیستهای Liebertaria) با مبارزات مسلحانه علیه نیروههای نظامی آمریکا در عراق ویاواحدهای ارتش اسرائیل درلبنان و سرزمینهای اشغالی ازآنجایی که این عملیات مسلحانه بخصوص که جنبه مذهبی هم دارند مشروعیتی قائل نیستند.جنبشهای صلح آمیز فلسطین مانند موردی که درروستای بیلین اتفاق افتاد مورد پشتیبانی آنارشیستها قرارگرفت. درجنگهای جدید نوارغزه، آنها تظاهراتی را درمقابل سفارت اسرائیل درعمان سازمان دادند. این تظاهرات ازطرف دولت ممنوع اعلام شد همزمان گروههای اخوان مسلمین و PFLP ازتصمیم دولت علیه این راهپیمایی استقبال کردند. آنارشیستها ودیگرفعالان سیاسی این موضع گیری را بی ربط خوانده و علی رغم ممنوعیت تظاهرات ازطرف پلیس آن رادر جلوی سفارت اسرائیل برگزارکردند.

نقش ملک عبداالله دوم دراردن:

مسئله جنگ وبحران درمنطقه تنها بخشی ازمبارزات آنارشیستها وچپها را دربر می گیرد. بخش دیگرمبارزات آنها افشاگری علیه سلطنت مشروطه ومبارزه برای سیستم خود مختارمردمی است.دولت تلاش می کند که مسائل میهن پرستی وفرقه گرایی را عمده کند. ملک عبدالله دوم یا درنقش پدر ویا فرمانده نظامی ظاهرمی گردد.

بلند ترین میله پرچم درجهان مطلق به عمان است  وپرچم اردن را میتوان ازمصافت بسیاردوردید. دریکی از قشنگ ترین نقطه شهر مستقیم روبروی پرچم برروی دیوار نوشته ای از آنارشیستها با این مضمون به چشم می خورد: " من سرد است و بی خانمانم "، پرچم را پایین بیاورید تا من با آن خودم را بپوشانم.

ملک عبدالله دریکی از سخنرانی هایش به جنبشهای اجتماعی هشدارداد. ترس پادشاه ازجنبشهای اجتماعی آینده بی مورد نیست.

PFLPدرسال 1967 توسط جورج حبش تأسیس شد.

Freitag, 11. März 2011

تغییرو تحولات درمصر و بررسی عناصر مختلف آن

 بحث درمورد استراتژی وعناصر مختلف تغییروتحولات درمصراز سمیر امین:

اپوزسیون درمصردارای چهار عنصر مختلف می باشد، یکی ازاین عناصرجوانان مصری هستند. این جوانان سیاسی وسازمان یافته حرکت می کنند. جوانان سازمان دهی شده، مبارزات خود را برعلیه نظام اجتماعی وسیاسی به جلو پیش می برند. اگرازآنها پرسیده شود، آیا شما ضد امپریالیسم هستید، این سئوال را فقط درحد یک تئوری می بینند. آنها ضد بی عدالتی های اجتماعی وشرایط نابرابردرسراسر کشور مبارزه می کنند. آنها ازاین نفرت دارند که مصر درمقابل هژمونی آمریکا سربه پایین خم کند وبه همین دلیل هم مخالف صلح با اسرائیل درشرایط کنونی که سرزمین فلسطین را اشغال کرده است ،هستند. یک حکومت دیکتاتوری با شکل نظامی را تمامأ رد می کنند.


جوانان مصری رهبریت مرکزی ندارند. وقتی خبرتظاهرات به گوش آنها رسید، ظرف چند ساعت توانستند پانزده میلیون انسان را ازدهاتها، شهرستانها به خیابانها بکشانند وفعالانه درتظاهرات شرکت کنند. این صدای عظیم ویکدست ملت بود.
 
دومین عنصر،چپهای رادیکال هستند که ریشه شان ازکمونیست سنتی می آید. آنها ضد کمونیست نیستند ولی این به معنی آن نیست که به حزب ورهبریت ازبالا اعتقاد داشته باشند.

مابین این دوعنصرمشکلی وجود ندارد، چیزی که آنها را بهم می پیوندد، درتظاهرات شرکت کردن، برابری باهم واعتقاد نداشتن به سلسله مراتب(هیراشی) است.

دمکراتهایی که ازطبقه متوسط آمده اند، عنصرسوم راتشکیل می دهند. رژیم مبارک  براساس یک رژیم پلیسی ومافیایی بنا شده بود. بسیاری ازشهروندان، حتی کسبه ،بخاطرکسب کارشان، مجبوربودند تمام مدت با شرایطی که موجود بود خودرا وفق دهند. اینها تمایلی به چپ ندارند و ضد سرمایه داری هم نیستند، بلکه دردنیای بازار وقوانینش سیرمی کنند. گرایشات ضد آمریکایی هم ندارند، اسرائیل را دوست ندارند ولی آنراقبول می کنند. اینها نمی خواهند که قدرت دردست ارتش، پلیس ویا مافیا باشد.
یکی ازچهره های سرشناس این طبقه ال برادعی است. اویک برنامه اقتصادی مشخصی ندارد بلکه به وضعیت بازارهمانطور که هست اعتقاد دارد. دررابطه با سوسیالیسم اطلاعاتی ندارد وجزء دمکراتها محسوب می شود.

چهارمین عنصررا اخوان مسلمین تشکیل می دهند که ازنظراجتماعی پایگاه خوبی درمیان مردم دارند. آنها نه تنها ازنظرایدئولوژی بلکه ازنظراجتماعی هم ارتجاعی هستند. دراعتصابات موضع مخالف کارگران وطرفداردولت را داشتند واعتقاد آنان براین است که کارمندان باید خود را با وضعیت بازاروفق بدهند. ازطرفی  هم مخالفت خود را با جنبش کشاورزی ابرازکرده واعتقاد دارند که کشاورزان با توان مالی متوسط  نباید برضد کشاورزان ثروتمند تروبازاریان مبارزه کنند. آنها تصرف املاک رامالکیت خصوصی می نامند واشاره به مقدس بودنش هم درقرآن می کنند. درنهایت این اخوان مسلمین همدستهای مبارک هستند که به ظاهر با مبارک مبارزه می کنند ولی درحقیقت با او توافق داشتند. 

دولت سه نهاد مهم را به اخوان مسلمین داد، آموزش وپرورش، نهاد های قضایی و تلویزیون دولتی. بنابراین دررابطه با آموزش وپرورش اولین کاری که آنها کردند، قانون حجاب را برای دانش آموزان دختروبعد درسطح جامعه اجباری کردند. ازآنجایی که نهاد های قضایی را دردست دارند، قانون را قانون اسلامی اعلام کردند. ازطریق رسانه ها توانستند برافکارعمومی هم تأثیر بگذارند. رهبرسیاسی اخوان مسلمین همیشه ازطریق رشوه دادن کارش را پیش برده وازخا نواده ثروتمند ی است. ازکسانی که او را پشتیبانی مالی می کنند، به طورمثال می شود آمریکا وعربستان سعودی نام برد. اینها عمدتأ بردو گروه ازمردم تاثیرمستقیم دارند، یکی ازاین گروه ها طرفدارسرمایه داری وضد کمونیست است که ازترس مردم درمقابل یک حکومت اسلامی قد علم نمی کند. این گروه ها گاه وبیگاه درکناراخوان مسلمین دیده میشوند. گروه دیگرکه اخوان مسلمین بر آنها تاثیرفراوان دارد، تشکیل شده ازپزشکان، معلمان، وکلا وشبیه اینها. حتی درخانواده های فقیرهم حمایت کننده دارند، ازاین گروه سعی می کنند نسل بعدی مزدوران خود را تعلیم دهند.

درقاهره با 15 میلیون جمعیتش چیزی معادل 5 میلیون بی بضاعت وجود دارد. دربین فقیرترین اینها برادران اخوان مسلمین یک "ارتش منظم " تربیت کرده است که هرآن می تواند آنها را بکاربگیرد، افرادی که اصلا سواد سیاسی ندارند.

چه تکاملی درپیش است؟ حرکت ازطرف جوانان آغازگشته وچپهای رادیکال همراه آنها دریک صف ودرپی آنها دمکراتهای بورژواقراردارند. درطی چهارروزاول تظاهراتها، برادران اخوان مسلمین آن را تحریم کردند چرا که معتقد بودند با سرکوب  ازطرف پلیس روبرومی شوند. بعد ازآنکه دیدند این جنبش را دیگر هیچ کس  نمی تواند جلویش را بگیرد، رهبریشان تصمیم گرفت درجنبش شرکت کند.

حالا نگاهی برسراستراتژی آمریکا ودیگران بیاندازیم. مبارک یک سیستم نبود بلکه جزئی ازیک سیستم بود واما مردم درابتدا درمقابل نماد یک سیستم برخواستند. بعد ازچند ساعت که مبارک، عمرسلیمان را نماینده خود اعلام کرد، مردم فریاد زدند: نه مبارک، نه  عمرسلیمان هردوی اینها آمریکایی هستند. دراینجا اوباما صحبت ازیک انتقال صلح آمیز میکند ( چیزی مثل فیلیپین ). یکباره مردم مصربا هم فریاد زدند، ما نمخواهیم فقط یک جنایتکاربرود بلکه همه جنایتکارها باید بروند، ما یک انتقال درست را خواهانیم. سطح بالایی ازآگاهی سیاسی  برجامعه حاکم شده است.  اما آمریکا یک انتقال آرام را درنظرداشت، اماچگونگی پیشرفت آن مهم بود. آمریکایی ها شروع کردند با دست راستیها، خرده بورژواها و گروهی ازاخوان مسلیمن مذاکره کردن و شاید هم می باید ازدمکرات بورژواها هم استفاده می کردند. دراینجا جوانان وچپهای رادیکال می باید به گوشه انزوا کشانیده شوند، این استراتژی آمریکایی هابود.
آنها معتقد بودند، حتی اگرمبارک رفرمی بکند یانکند، درهرصورت او بازنده است. معاون رئیس جمهور، عمرسلیمان آغازبه مذاکرات کرد، اما رهبری اخوان مسلمین نمی گذارد که دست کم گرفته شوند، زیرکانه فقط  پیشنهاد شروع مذاکرات را قبول می کند.
درهمین حین جنبش مردمی بازنمی ایستد و هرروزه کنفرانس ها یی را برای بحث وگفتگو برنامه ریزی می کند، موضوع این کنفرانسها بحث برسر یک انتقال واقعی است.


اولین کارمنحل کردن مجلس قلابی است. قدم بعدی پایان دادن به حکومت نظامی وآزاد کردن تظاهراتهاست. سومین مرحله نوشتن پیش نویس قانون اساسی است. چهارمین مرحله مجلس بعدی باید قانون اساسی جدید را پیش ببرد. پنجمین مرحله جلوگیری از انتخابات سریع می باشد. قبل ازهرچیزباید فضایی آزاد ایجاد کرد وگرنه مسلمانها با توجه به سازماندهی که داشتند ودردست داشتن رسانه ها می توانند آراء را برای خود کسب کنند. درطی این سال جوانان وچپهای رادیکال هم فرصتی برای سازماندهی می یابند.

آیا می تواند مبارزه ای طولانی بشود، مبارزه ای که تازه شروع شده است. اگرما به سالهای 1920 تا 1952 با تمام بالا و پایین شدنش نگاه کنیم همانطورکه مصرمعروف به انقلابهای طولانی اش می باشد دردراز مدت جوانان وچپهای رادیکال میتوانند در اکثریت قراربگیرند. احتمال حملاتی ازطرف اخوان مسلمین به جوانان وچپهای رادیکال داده می شود همانطورکه تلاشهایی دراین جهت تاکنون شده است. ما با یک سیستم فاسد اداری، ارتجاعی سروکارداریم. رژیم مبارک 17.000 جنایتکاررا اززندان ها آزاد کرد، به آنها پول، اسلحه وتعهد داد که دیگربه زندان برنخواهند گشت با این شرط که آنها به تظاهرکنندگان حمله کنند. جنبش مردمی درهای زندان را بازنکرد، بلکه زندانیان با پشتیبانی پلیس فرارکردند.  

سارا نبوی

توضیح مترجم: منظورنویسنده ازچپهای رادیکال، آنارشیستها هستند. 



http://www.zmag.de/artikel/aegypten-bewegt-sich

Donnerstag, 10. März 2011

پیروزی اعتصاب کنند گان در یونان

مهاجران اعتصاب کننده درآتن و تسالونیکی، اعتصاب غذای خود را با موفقیت دیروز به اتمام رساندند.  البته شرایط بدون قید وشرط برای اقامت همه مهاجران پذیرفته نشد ولی دولت یونان اعتراف کرد که تحریک برعلیه مهاجران دراروپا بسیاراست.  حداقل اقامتی که برای درخواست اقامت دائم  لازم بود، از12 سال به 8 سال تغییردادند. علاوه براین شرایطی را که برای کارکردن درگذشته درنظرگرفته بودند، 40 درصد کاهش دادند وبه اعتصاب کنند گان وعده داده شد که درچهارچوپ اجازه اقامت شش ماهه، این 8 سال به اقامت دائم تبدیل میتواند بشود.
چیزی که اینجا برای اعتصاب کنند گان به عنوان یک پیروزی به حساب می آید، باید برای ما قدمهایی درسمت  جنبشهای رهایبخش باشد. 
حق برابری برای همه ! 
 نابود باد مرزها !

سارا نبوی

Samstag, 5. März 2011

روز زن صد ساله می شود

    در08.03.1857، زنان کارگر کارگاه‌های پارچه‌بافی و لباس‌دوزی درنیویورک به خیابان‌ها ریختند و خواهان افزایش دست‌مزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتک‌زدن زنان برهم خورد.
    سال1907 در دوره‌ای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، به مناسبت پنجاهمین سال‌گشت تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند. ایده انتخاب روزی از سال به‌عنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار «حق رای برای زنان» مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در23.02.1909 پیشنهاد کردند که هر سال در روز یک‌شنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت «روز زن» برگزار شود.
    در سال 1910، «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» که کلارا زتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین «روز بین‌المللی زن» پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز «اول ماه مه» را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که می‌توانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سرمسئله زن را تحت‌الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز 19 مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال 1848 علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب‌نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را 19 مارس 1911 تعیین کرد. تصمیم‌گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد.
    بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را به رسمیت شناخت.
    19 مارس 1911خیابان‌های آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به 30هزار نفر می‌رسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند.
    سال 1913"دبیرخانه بین‌المللی زنان" (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، به‌عنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی درروسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «8مارس» را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند.
    در سال 1914جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8مارس 1915 و 1916را تحت شعار مرکزی "علیه جنگ امپریالیستی" برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد
    در سال 23.02.1917درادامه مراسم روز جهانی زن تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. (8 مارس درروسیشی تقویم برابربا 23فوریه است).
    سال 1921، "کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز 8مارس به‌عنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته‌هایشان فرا خواند.
    از اواسط دهه 1930، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس 1936، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارس درمادرید بود. 30هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار "آزادی و صلح" سر دادند.
    در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهایی‌بخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سال‌ها، عمدتاً دولت‌ها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» می‌کوشیدند.
    در دهه 1960، در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهایی‌بخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت.
    در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیرحق طلاق، حق سقط جنین، تأمین شغلی، منع آزارجنسی،ضدیت با هرزه نگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینه‌ها پیشروی کند. در تظاهرات هشتم مارس 1969زنان دردانشگاه برکلی در آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ درویتنام تظاهرات کردند.
    در سال 1975سازمان ملل هشتم مارس را به‌عنوان «روز جهانی زن» برسمیت شناخت.
    بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه 1970، با توسعه سرمایه‌داری به کشورهای عقب مانده، بخش‌های بزرگ‌تری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته واسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد.

Freitag, 4. März 2011

خطر اعدام برای مأمور اطلاعاتی ویکی لیکز

Wikileaks-Informant droht die Todesstrafe

 "کمک به دشمن "یکی از22 اتهماتی است که به گفته مقامات دولتی آمریکا "مأموراطلاعاتی Wikileaks"به نام Bradley Manning زده شده است. برای این جرم درآمریکا مجازات اعدام درنظرگرفته شده است.

ارتش آمریکا برعلاوه اتهمات قبلی، اتهام جدیدی را به این مأمورزده است وسخن از کمک کردن به دشمن کرده ومی گوید مجازات این اعدام است. اما دادستان نظامی گفته است، اگر این سرباز مدارک محرمانه را به Wikileaks داده مجازاتش مادامالعمر درزندان باید درنظرگرفته شود.

سخنگوی دادگاه تأکید برآن می کند که این سرباز علاوه بر جرائم دیگراطلاعات محرمانه را آگاهانه ازطریق راههای غیرمستقیم  به دشمن رسانده است، جرائم دیگراین سرباز سرقت اسناد دولتی واطلاعات دفاعی نام برده شده است. مدارک ضد Wikileaks باید دوباره بررسی بشود. Assnge بنیانگذار Wikileaks حاضرنیست دررابطه با چه کسی این اطلاعات را به اوداده، سخنی بگوید. 

این سربازازماه ژوئیه تحت تعقیب قرارگرفته بود، اتهاماتی که به وی زده شده به شرح زیرمی باشد:

انتشار ویدئویی مربوط به حمله هلی کوپترها به غیرنظامیان عراقی، پرده برداری اسناد محرمانه مربوط به عملیات نظامی درعراق وافغانستان، پخش بخشی ازاطلاعات مربوط به دیپلماسی آمریکا که دراواخرسال گذشته به Wikileaks صورت داده وبا این کارش باردیگرخشم واشنگتن رابرانگیخته بود، داشتن اسناد محرمانه نظامی که درروی کامپیوترش ظبط شده بود.

بنابه گزارش مقامات ایالات متحده مدارک واسناد محکمی که این دو نفررا به هم پیوند بدهد، دردست نیست.

درپیامی  Wikileaks دررابطه با اتهمات این سرباز می نویسد که این یک عمل انتقام جویانه از طرف مقامات آمریکایی برضد Wikileaks است که نمی توانند آن را ثابت کنند.

وکیل این سرباز می گوید، انتظار اتهامات بیشتری را می کرده است او همچنین اشاره میکند که طبق قوانین ارتش یک افسر ارتشی باید تصمیم بگیرد که آیا ویا چه اتهماتی دردادگاه مطرح شود. هنوز تاریخی برای محاکمه درنظرگرفته نشده است. طبق اطلاعاتی که از طرف ارتش داده شده است، آنها باید منتظر نتیجه آزمایشات بشوند تا سلامت عقلی این سربازرا ثابت کند.

http://de.indymedia.org/2011/03/301656.shtml

سارا نبوی

اخبارجدید از اعتصاب کنندگان یونان





روز دوشنبه هفتم مارس  در سراسر اروپا برای همبستگی با کارگران اعتصابی مهاجر در یونان اعتراض های گوناگونی صورت میگیرد. در این اعتراضات شرکت کنید.
خلاصه ای از خبر و اوضاع :

چهل روز است که ازاعتصاب غذای 300 کارگر مهاجر دریونان میگذرد. در حال حاضر 100 نفر از آنها به علت  ضعف جسمی  به بیمارستان منتقل شده اند.آنها میگویند تا زمانی که خواسته هایمان تحقق پیدا نکند، به اعتراضمان  ادامه میدهیم.
مقاومت آنها برای  یک زیستن حداقل انسانی و برای قانونی شدن اقامتشان میباشد.کارگران مهاجر غیر قانونی یعنی اینها بخش انکار ناپذیر جوامع سرمایه داری طبقاتی اند که تحت وحشیانه ترین شرایط به ” زندگی ” خود ادامه می دهند .طبقه سرمایه این کارگران را نیاز دارد،نیازبرای انباشت سرمایه. یعنی استثمار بی حد و مرز. بدون بیمه ، بدون رفاه و بدون حق بیکاری. این سیاست نژادپرستانه و سودجویانه تنها به یونان محدود نمی‌شود و در کلیه کشورهای سرمایه این جو  رو به گسترش است. اولین قربانیان پرداخت  بحران تورم در یونان کارگران و بخصوص کارگران مهاجر بودند. همگی آنها را از  کارهایشان اخراج کردند.با دلایل نژادپرستانه آنها را علت بیکاری و تورم دانستند.
دولت یونان  بدلیل فشارها و اعتراضات جهانی مجبور شد بعد از چهل روز سرانجام به کارگران جواب بدهد.ولی این جواب خواست کارگران را برآورده نمیکند.دولت یونان میگوید که برای یکسال به این مهاجرین اجازه موقت در یونان صادر میکند ، تا این مدت بتوانند به پرونده اقامتشان رسیدگی کنند.  کارگران می خواهند به اعتصاب خود تا به رسیدن هدفشان ادامه دهند.


98نفر از300 نفر اعتصاب کنندگان غذا دریونان به بیمارستان فرستاده شدند. جان خیلی ازآنها درخطراست، مبارزه آنها برای شرایط زندگی انسانی و قانونی کردن اقامت مهاجران دریونان است. دولت تا به حال فقط به مقدار کمی به خواسته های اعتصاب کنندگان توجه نشان داده است. 

حملات اینترنتی در 02.03.2011 باعث خلل در سایتهای دولتی شد، تازه بعد ازآن رسانه های آلمانی شروع کردند از اعتصاب کنندگان گزارش دادند.

تیم پزشکی که درطول این 38 روز مراقب وضعیت جسمی اعتصاب کنندگان است، گزارشی ازوضعیت آنان به شرح زیرداده است:
ازکار افتادن کلیه آنان که باید سریع مورد معالجه قراربگیرد، کم آبی شدید دربدن، ناراحتیهای قلبی و عواقب خطرناک دیگرکه موجب به خطرافتادن سلامتی این مهاجران می باشد.

دولت یونان تا به حال قدم اساسی برای تغییردروضعیت زندگی این مهاجران برنداشته است. وزیردادگستری دیروز قول داده است که این مهاجران اجازه دارند به مدت یک سال دریونان بمانند بدون اینکه به جای دیگری برگردانده شوند، دراین مدت ادارات می توانند درخواست اقامت آنها را بررسی کنند. این حداقل کاری است که الآن می شود کرد. اما خواسته مهاجران چیزدیگری است وحاضر نیستند این پیشنهاد را قبول کنند. این تصمیم دولت مبنی برفشارهای جهانی است و ما باید براین فشارها افزوده تا به خواسته های مهاجران بها داده شود.

وچه بود عملکرد پلیس درطی این مدت؟

آنها سعی کردند که اطلاعاتی درمورد وضعیت اعتصاب کنندگان ازپزشگان وپرستاران بگیرند اما آنها ازدادن اطلاعات خودداری کردند، درنتیجه پلیس برای آنها پرونده تشکیل داد، این تجربه ها را یونان درسالهای 1967تا1974 با حکومت نظامی حاکم درآن زمان هم کرده است. قدم بعدی جلوگیری ازیک کنفرانس مطبوعاتی درجلوی مجلس وبعد ازآن کتک زدن اعضاءسندیکاهای مختلف، هنرمندان، روشنفکران و گروه های ضد نژاد پرستی بود.

سعی رسانه های مهم آلمانی در آن است که اطلاعات مربوط به اعتصاب غذا رادریونان به گوش دیگران نرسانند. ما وظیفه خود می دانیم که همبستگی خود را با این اعتصاب کنندگان اعلام کرده واخبار مربوطه را به اطلاع عموم برسانیم. 


سارا نبوی

Donnerstag, 3. März 2011

همبستگی با کارگران اعتصابی مهاجر دریونان

حدود 5 هفته پیش 300 کارگرمهاجردریونان به عنوان اعتراض دست به اعتصاب غذا زدند. این اعتراض به دلیل فشارهای وحشتناک شرایط کاری وعلیه جوقانون نژاد پرستی که هیچ حق وحقوق انسانی برای قانونی کردن اقامت آنها نمی شناسد.

وضعیت جسمی اعتصاب کنندگان خیلی وخیم است. به طوری که 42 نفراز آنها را به علت وخیم بودن وضعیت بدنی شان به بیمارستان فرستادند. آنها در هفته گذشته فقط با آب، نمک وشکرخود را تغذیه کردند ولی خبرهای جدید حاکی از آن است که تصمیم گرفته اند، ازاینها هم صرف نظر کنند، به معنی دیگر یک اعتصاب خشک.

دولت یونان به خواسته های کارگران توجه نمی کند. کارگران می خواهند به اعتصاب خود تا به رسیدن هدفشان ادامه دهند. اعلامیه اعتراضی برای همبستگی با این کارگران مهاجرنوشته شده است. شما می توانید برای اعلام همبستگی، ازطریق میل الکترونیک این اعلامیه را امضاء کنید.

برای امضاء به آدرس پایین مراجعه کنید:


سارا نبوی

Mittwoch, 2. März 2011

پلیس یونان باید جایزه اسکار بگیرد


بزرگترین تظاهرات یونان درتاریخ 03.12.1944 بود که به کمک پلیس انگلیس، تظاهرکنندگان را سرکوب کردند. دراین روز28 نفر توسط پلیس کشته شدند. مقدمه 5 سال جنگهای مردمی، نتیجه 37 روز مبارزات در آتن است.

بزرگترین اعتصاب عمومی در تاریخ 23 فوریه بودکه رسانه های عمومی به دروغ از 36.000 نفر سخن گفتند این هم  توسط دیگر رسانه های بورژوازی بعدا" تصحیح گشته و از 100.000 نفر گزارش دادند.

هدف اصلی اراذل واوباش این بود که ازجمع شدن جمعیت درمقابل مجلس در میدان Syntagma جلوگیری کنند، تا جمعیت فرصت زیادی برای ماندن در این محل را نداشته باشد و از طرفی  شروع کردند به  گروه های کوچک حمله کردند تا مانع رسیدن آنها به این محل شوند.

نارنجکی که دراین روزبه کاربردند، محصول جدیدی از برزیل است که در سال 2006 تولید گشته و تا سال 2010 می شود ازآن استفاده کرد، در اثر انفجاراین نارنجکها وگازاشگ آورمرکز شهر را ابری خفه کننده دربر گرفت. 
با موتورسیکلتهایی که ازتهران وارد کشورکرده بودند به میان جمعیت حمله، یک نفر ازتظاهرکنندگان را به پرت کردند و بعد ازآن کوکتل مولوتف هایی بود که پرتاپ شد. درویدوئوها می شد شعله های آتش را که دراثرانفجارنارنجک بوجود آمده بود، دید.   دیده شد که پلیس یک نفررا درقالب یک تظاهرکننده همراه با کوله پشتی که حامل یک تیروکمان،  یک تبر، جزوه و کوکتل مولوتف بود، بوسط جمعیت فرستاد. تعدادی را دراین روز دستگیرکردند که درهرهمه موارد قاضی ها نتوانستند تصمیمی دال بر محکوم کردن  کسی بگیرند وبازداشت شدگان را با وثیقه آزاد کردند اماعلی رغم این آنها هنوز به اتهام تلاش برای قتل مورد تعقیب هستند.

سارا نبوی

                           

Dienstag, 1. März 2011

بررسی قیام لیبی

همانطور که از رسانه‌های عمومی تا به امروز در رابطه با لیبی دیده می شود، این نه تنها یک قیام مردمی بوده که هسته اصلی‌اش را جوانان تشکیل داده‌اند بلکه نباید نقش قبایل را هم در اینجا نادیده گرفت.

بر عکس کشورهای عربی دیگر، درلیبی اکثر مردم به کمک این قبیله ها مسلح گشتند. اینطور بنظر می‌آید که اختلاف ما بین نخبگان سیاسی طرفدار قذافی و برخی از نخبگان قبایل دیگر وجود دارد.

بنابراین Muammaral Gaddafi به قبیله al- Gaddafi متعلق است که نیروی هوایی را این قبیله در دست دارد و این بازگو کننده آن است که چرا هواپیماها به طرف تظاهرکنندگان شلیک می کنند. احتمال می‌رود که حتی خلبانها ازاین قبیله هستند و ممکن است از این ترس داشته باشند که بعد از موفقیت مخالفان، آن‌ها موقعیت خود را ازدست بدهند.

همه این قبیله ها از جمله قذافی مالکیت بر مناطق نفت خیز را در دست خود دارند. یکی از این قبایل به اسم Warfalla و دیگری به نام al- Zuwayya هم مالک مناطق نفت خیز هستند. آن‌ها مدت کوتاهی بعد از شروع قیام به مخالفان پیوستند و دولت قذافی را تهدید کردند که اگر همینطور پیش برود، دست از تولید نفت برمی دارند. احتمال می‌رود که این دو قبیله به مخالفان برای مسلح شدن کمک رسانی کرده اند.

به مرور قسمتی از ارتش هم به مخالفان پیوست و یا اینکه قسمتی از آن‌ها به طرف مالتا فرار کردند.

از زمانی که مرز مصر و لیبی باز شد، سیل پناهندگان به آن طرف وتونس سرازیر گشت. اکثریت پناهندگان  کارگران ساده ای هستند که دراثر درگیریها همه چیز خود را از دست داده اند. مردم در شرایط خیلی بدی بسر می برند. بیمارستانها دیگر جایی ندارند، بانکهای خون خالی شده و بیمارستانها با کمبود دارو مواجه هستند. خیلی‌ها دراثر نبودن امکانات در بیمارستانها جان خود را از دست می دهند.

شایعاتی دال بر بودن هزاران مزدور تیرانداز آفریقایی وجود دارد که برای چند دلار در روز بر ضد مخالفان می جنگند. این مسأله یاد آوری از نژاد گراهای اروپایی است که در زمانی که دولتهای اروپایی به خطر می افتند، چه به شکل حمایتهای رسمی و چه غیررسمی (منظور سفیدپوستان) از طریق نظامی به این دولتها کمک رسان می کنند.
به احتمال زیاد در این هرج و مرجها قتلهای نژاد پرستانه هم صورت گرفته و می‌گیرد، آن‌ها شاید مهاجرانی باشند که به طرف اروپا فرار می کنند، مهاجرانی که ما در شرایطی غیر ازاین با آن‌ها اعلام همبستگی می کنیم.

هر روز مناطق جدیدی توسط مخالفان از دست نیروهای ارتشی تصرف می شود، سه تا از شهرهای بزرگ که تا به حال تصرف گشته اند، بن غازی، زاویه و مصرانه هستند. طبق آخرین آمارهای سازمان ملل در 12 روز گذشته بیش از 1000 نفر در لیبی توسط نیروهای دولتی کشته شده اند.

عده‌ای از افسران نیروی دریایی در شهر بن غازی به مخالفان پیوسته اند.

در حال حاضر شرق لیبی و قسمتی از غرب لیبی در دست مخالفان است. دولت طرفدارانش را در غرب مسلح کرده و به خیابانهای طرابلس فرستاده است ، خشونهایی که قبلاّ در شهرهای شمالی و شرقی دیده می‌شد به حومه طرابلس رسیده است . به گزارش یک پزشک 60 مجروح به کلینیک او مراجعه کرده اند. ازطرفی طرفداران قذافی سعی بربرگرداندن شهرهای متصرف شده توسط مخالفان رادارند.

آخرین گزارشها حاکی از درگیری مخالفان ونیروهای دولتی برسر تصرف یک پایگاه نیروی هوایی درنزدیکی شهر مصرانه است، که از یک‌شنبه شب آغاز شده است.

احتمال فرار قذافی به روسیه سفید داده شده بود که ازطرف روسیه نفی شد و قذافی هم در مصاحبه ای با رسانه های گروهی اعلام کرد که قصد ترک کشور را بهیچوجه ندارد.

سارا نبوی