Meine Blog-Liste

Mittwoch, 26. Dezember 2012

ایوا انسلر و فراخوان شادی و رقص در اماکن عمومی

One Billion Rising یک کمپین جهانی زنان برای زنان است. این  کمپین در تاریخ سپتامبر ۲۰۱۲  توسط هنرمند و فمینیست نیویورکی ایوا انسلر آغاز شد و خواستار پایان دادن به خشونت علیه زنان و برابری جنسیتی است.
 
در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۱۳ که روز عشق (والنتین) است، فراخوانی از طرف کمپین اعتراضی زنان داده شده است که تمامی زنان را از سراسر جهان دعوت به  اعتصاب و تظاهرات میکند. در این فراخوان تمامی زنان دعوت به رقص در اماکن عمومی بجای  کارکردن چه در خانه و یا کسب و کارشان شده اند.
این روز، روز پانزدهمین سالگرد "روز واژن " است. رقم یک میلیارد از این واقعیت نشعت گرفته که طبق آماری رسمی بیش از یک میلیارد زن قربانی خشونت های جنسی در سطح جهان قرار گرفته اند.
 
بعد از انتشار تک گوی های واژن، بحثی توسط سیاستمدار آمریکایی از حزب جمهوری خواه ها به نام Todd Akin در ماه آگوست ۲۰۱۲ با عنوان " تجاوز به عنف مشروع " ( مشروعیت به تجاوز جنسی ) شروع شد که ایوا انسلر با نامه ای سرگشاده به آن پاسخ داد و این بحث یکی  از دلایلی بود برای دادن این فراخوان.

 تا تاریخ ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۲ ، ۱۶۰ کشور اعلام کردند که در این روز در این اکسیون شرکت خواهند کرد اما در این میان ۵۰۰۰ سازمان به این کمپین ملحق شدند. لیست حمایت کنندگان از این فراخوان بسیار گسترده است از جمله دالایی لاما، فعالین،  هنرمندان و هنرپیشه هایی مانند جین فوندا، روزاریو داوسون، رابرت ردفورد و نیز سیاستمدارانی مانند استلا کریسی.
   
در این همین رابطه:



سارا نبوی

Mittwoch, 19. Dezember 2012

مابین صهیون و دیوار





مقدمه ای مختصر از جنبشlibertär در اسرائیل و فلسطین:

مهاجران اروپای شرقی بدلیل پوگروم ها از روسیه و لیتوان فرار کرده و اولین ایده هایlibertär را به فلسطین با خود به ارمغان آوردند.
اکثر آنها علاقه به ایده های کیبوتص داشتند.آنها در واقع  بوجود آمدن کیبوتص ها راتحقق رسیدن ایده هایPjotr Kropotkin  می دیدند.آنها این شکل از زندگی اشتراکی را بعنوان یک جامعه آنارکوکمونیست تجسم می کردند.

اولین کیبوتص در سال ۱۹۰۹ با دیدگاه های تاریخی صهیونیستی و سوسیالیستی تاسیس شد. هم اکنون در اسرائیل ۲۷۰ کیبوتص وجود دارد.
ساکنین کیبوتص  Chawerim/Chawerotبه رابطه ای براساس برابری، مالکیت اشتراکی و خودمختاری اعتقاد داشتند. قبل از تاسیس دولت اسرائیل، انحلال خانواده کوچک نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. به همین دلیل آنها فکر میکردند که تاسیس یک تشکل libertär دیگر ضروری نیست و (برایشان وجود کیبوتص ها اکتفا میکرده است.)

همزمان با تاسیس دولت اسرائیل، اولین گروه آنارشیستی براساس نظریات نویسنده و خبرنگار Eliezer Hirschauge (متولد ۱۹۱۱ در شهر ورشو و  در سال ۱۹۵۴ در تل آویو درگذشت ) در تل آویو بوجود آمد.

متفکران آنارشیستی مانندBernhard azare وMartin Buber توانستند در بدو شکل گیری صهیونیسم که ایده های دولتی و غیر دولتی همزمان وجود داشتند،  آنها توانستند روی این ایدئولوژی  تاثیر بگذارند. اگر چه Lazare تا مدت کوتاهی با یک جنبش ملی موافق بود.
Bernhard Lazare (خبرنگار)
برای او ایده های دوملیتی میتوانست کمکی به تکامل یک هویت مشترک  در مبارزه بر علیه ظلم وستم و استثمار همچنین بر علیه صهیونیسم ( که بعنوان یک جنبش آزادی بخش ملی مطرح بود) باشد. اعتراض به کشتار، تجاوز وفراری دادن افراد توسط پوگروم ها در اروپای  شرقی  و ساختارهای ضد یهودی در غرب باعث نشدند که اکثر پناهندگان یهودی به اورشلیم بروند، بلکه یهودیان متواری آمریکای شمالی را انتخاب کردند. 
وقتی که اشیاء را مشاهده کنیم ، میبینیم که با هرشی ای چیزی مشترک داریم. از آنجایی که من در عمل پنهان ی "بودنم"، سوژه "بودن" را مشاهده میکنم که این یک امتیاز انسانی است و فقط با مشارکت با دیگران( من و تو ) میشود آنرا درک کرد. 


مارتین بوبر (فیلسوف)

 مارتین بوبر در سال  ۱۹۳۸به اوشلیم رفت، او مثل استادش Achad Ham که قبلا به این نامAchad Ginsberg شناخته میشد، متعلق به یک " فرهنگ صهیونیستی بود ". هر دوی آنها نمی خواستند که در فلسطین یک دولت مستقل به همراه پرولتاریای عرب بوجود بیاید. او از طرف Paole Zion
( کارگران مارکسیست - صهیونیست ) نیز حمایت میشد. آنها به راه حل دوملیتی بجای دو کشوری معتقد بودند.

برای مارتین بوبر واکثریت آنارشیستها در فلسطین فقط یک فدراسیون غیر دولتی میتوانست مطرح باشد.

او حتی قبل از تاسیس دولت ملی اظهار داشت:


چیزی که هریک از این قوم های مختلط که در کنار هم زندگی میکنند، نیاز دارند، اسقلال، خودمختاری و تصمیم گیری آزاد است.  به عکس آن هیچکدام از این قوم ها به دولت نیاز ندارند. آنها میتوانند در یک جامعه دوملیتی زندگی کنند،  همچنین مسائل خاص خود را اداره کنند.





در آنزمان برای مارتین بوبر دولت به معنای یک کشور بود. از نظر او یک کشور تشکیل شده است از مرز، گذرنامه، پلیس و ارتش، دادگستری و زندان، سلطه و استثمار. و دراینجا اهمیتی ندارد که هر کدام پرچم هایشان چه رنگی دارد.

در دهه ۵۰ جنبش آنارشیستی به Abba Gordin  پرداخت. او یکی از سازماندهندگان" فدراسیون آنارشیستی در مسکو است ". او در سال ۱۹۵۸ یک  گروه آنارکو- کمونیست 
„( Agudath Schochrei Chofesh ( ASHUACH “ در تل آویو  تاسیس کرد با یک کتابخانه و یک اتاق بزرگ کنفرانس . 


Gordin مجله " مشکلات " که به دو زبان (jiddisch-hebräisch) بود را تا سال ۱۹۶۴ منتشر کرد. اگر چه بعد از مرگ او ناشران این مجله تغییر کردند، اما آنها با " صدای آزاد کارگران "  که در نیویورک  و " بیان آزاد"  که در بوئنوس آیرس بود، همکاری داشتند. زمانی هم در اینجا راه آنارشیستهای قدیمی به پایان خود رسید.

آخرین شماره " مشکلات " در سال ۱۹۸۸ منتشر شد.

جنبش معاصر libertär در اسرائیل - فلسطین کوچک اما فعال است.  بخصوص جنبش ضد جهانی شدن بازیابی لازم را در کنار  یک طرح آنارکو-سندیکالیستی به همراه آورد که برای نمونه گروه های دگرباشان جنسی
 „(Kvisa Shchora„(Schwarze Wäscherei“
 (Kvisa Shchora Manifestation in Tel Aviv)




  و „Anarchist against the Wall“ را میشود نام برد. 
 
 „Anarchist against the Wall به عنوان گروه حمایت از حقوق حیوانات آغاز بکار کرد. از طریق تظاهراتهای ضد اشغال قوی شد و بخصوص در جنبش مقاومت علیه "دیوار امنیتی" فعالیت  میکنند.
 
ما می بایست بعنوان آنارشیستها اوضاع منطقه را در نظر بگیریم که چگونه فلسطینی ها در مناطق اشغالی  توسط نظامی ها، زندگی  و برای داشتن یک دولت مستقل تلاش می کنند.  برای ما همکاری و همبستگی مان با اعراب و همزمان یهودیان مهم است.
 (Uri Gordon)

 موضع اصلی صهیونیسم امنیت بی درنگ موجودیتش بود. به همین دلیل لازمه ی این امنیت داشتن دولت خودش است. آنها سعی میکنند که خطر از جانب دیگران ، اقتدار و خشونت را  متوقف کنند. ولی  بمب گذاران نیز را ه دیگری را به جای عبور از دیوارهای امنیتی پیدا میکنند.

 به این ترتیب دیوارها نمیتوانند اسرائیل را از فلسطین جدا کنند بلکه این دیوارها فلسطنیان را از محل زندگیشان، مدارسشان، بیمارستانشان، زندگی اجتماعیشان و مزارعشان که لازمه زندگیشان است، محروم میکنند.

در حال حاضر  مواضع ما بر علیه رشد نظامی گری، نژادپرستی و اختناق یک مبارزه دفاعی است. آینده جامعه ما  خوب نیست، بلکه هرروز بیشتر مردسالارانه میشود. بسیاری از جنبش ها و موضوعات مربوط به امورعدالت اجتماعی و محیط زیست هنوز میان مردم گسترده نشده اند. ما اکنون بسیار بیشتر در مورد "فرهنگ ترس" میدانیم و همچنین چگونه به این مناسبات "دشمنانه" بین خلق ها دامن زده میشود ( و چگونه این مناسبات بوجود آمده و حفظ میشود.)   (Uri Gordon)


Bernhard Lazare متولد ۱۵.۶.۱۸۶۵ در شهر نیم(جنوب فرانسه) و درتاریخ ۱.۹.۱۹۰۳ در شهر پاریس درگذشت. او در سال ۱۸۹۰ به گرایشات آنارشیستی روی آورد اما عمل مستقیم را تائید نمیکرد. Lazazre همیشه به رفقایش و برای عملی کردن ایده هایشان از طریق کمک مالی حمایت میکرد. او پس از مبارزات تبلیغاتی ضد یهودی در فرانسه، نگرش خود را تغییر داده و به ایده ی "یک منطقه یهودی خودمخنار بدون دولت" روی آورد.

http://radiochiflado.blogsport.de/2012/11/26/zwischen-zion-und-mauer/ 
http://www.awalls.org/ 

http://de.scribd.com/doc/57694813/Uri-Gordon-Anarchy-Alive-eBook 

http://www.blacklaundry.org/eng-index.html“> 


ترجمه از سارا نبوی



Dienstag, 18. Dezember 2012

آتش سوزی در مدرسه




سیران یگانی، دانش آموز ١٠ سالەی اهل شین آباد که درسانحه آتش سوزی مدرسەی این روستا دچار سوختگی شدید شده بود روز یکشنبه ۱۹ آذرماه در بیمارستان سینا تبریز درگذشت.

به گزارش منابع ، اداره اطلاعات پیرانشهر برای جلوگیری از بروز اعتراض ها نسبت به عملکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش در بروز سانحەی آتش سوزی این مدرسه، به خانوادەی این کودک ده سال اجازه ندادند تا جنازەی کودکشان را در روستای شین آباد دفن کنند و به همین خاطر "سیران" در منطقەی "پسو" واقع در ٣٥ کیلومتری شهر پیرانشهر به خاک سپرده شد.

به گزارش این منبع، شمار زیادی از نیروهای اطلاعاتی و انتظامی برای کنترل این مراسم در محل به خاکسپاری "سیران یگانی" حضور یافته بودند.
حال سه تن دیگر از دانش آموزان آسیب دیده در این سانحه وخیم است.
علاوه بر این بیش از ٨٠ فعال سیاسی و مدنی کرد با صدور اطلاعەایی با تاکید بر محاکمەی مسئولان مربوطه، خواستار استیضاح فوری وزیر آموزش و پرورش شدند. امضا کنندگان این بیانیه به دلیل "وقوع حوادث بی شمار برای دانش آموزان در مدارس و حین فعالیت‌ها و اردوهای آموزشی و بی‌توجهی وزیر" خواستار آن شدند که حمید رضا حاجی بابایی از سمت وزیر آموزش و پرورش استعفا دهد.



http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=zPWEN481jVY&noredirect=1#!

http://www.youtube.com/watch?v=ai0s9F3efII 

تظاهرات به حمایت از اعتصاب پناهندگان در شهر کلن





در تاریخ ۱۶.۱۲.۲۰۱۲ تظاهراتی به حمایت از اعتصاب پناهندگان در شهر کلن برگزارشد.
در این روز بیش از ۴۰۰ نفر به محل Friesenplatz  آمده، از محل بازارهای کریسمس عبور کرده و به طرف Neumarkt  که محل پایان تظاهرات بود، حرکت کردند.

 در پایان یکی از اعضا Agisra در مورد خشونت علیه زنان در فرایند مهاجرت  و یکی از فعالان کاروان در مورد ضرورت حق اعتراض و مقاومت بر علیه سرکو ب و سیاستهای غیر انسانی  در مورد پناهندگان که نشانه ای از بحران های سرمایه داری در آلمان است، صحبت کردند.    


در سال ۲۰۱۳ تریبونالی برعلیه دیپورت های پناهجویان از کشور آلمان و کنفرانس زنان پناهنده در شهر برلین برگزار خواهد شد.
برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید.


سارا نبوی

Mittwoch, 12. Dezember 2012

شب سال نو در مقابل زندان

زندان وسیله ای مهم برای تضمین قدرت است. حتی اگر ما به این فکر نکنیم که این وسیله در درجه اول اقدامی ویژه بر علیه ما به عنوان چپهای رادیکال بکار برده می شود. 

کارکرد اصلی زندان، تولید ترس است. زندانیان تنها قربانی زندان نیستند. ترس ما از زندان برای سیستم خیلی مهم است. ترس از زندان در زندگی ما بیشتر از آن است که ما به آن اعتراف می کنیم. بزرگترین هدف سیاستهای چپ این است که نگذارد رفقایش و یا دیگر انسانها به زندان بیافتند.

چپها شاید تبلیغ یک جامعه بدون زندان را می کنند ولی در بین آنها  شاید تعداد کمی به آن به طور جدی  معتقد است. یکی از دلایلش این است که بعضی از چپها باور ندارند که ما میتوانیم بر سیستم سرمایه داری غلبه کنیم و دلیل دیگرش این است که خود آنها تصور اینکه روزی تعدادی را در زندان بیاندازند در سر دارند. اینها برخی از دلایلی است که در بین چپها مانع می شود که زندان را بطور کلی رد کنند.

همچنین مشکلاتی در زمنیه های دیگر وجود دارد، بطور مثال میشود از جنبش بیکاران نام برد. در میان جنبش بیکاران تعداد کمی بعنوان چپ رادیکال فعال هستند. آنها به طور فردی برای حفظ بقای خود در بین  آشغال های بوروکراسی می لولند. استراتژی ما بعنوان دفاع مشترک میتواند فقط با برخی از آنان عملی شود. کارمندان متزلزل  کمتر در حرکتهای انقلابی شرکت می کنند و از طرفی متاسفانه معتادان و بی خانمان ها با ما کمتر سر و کار دارند. اما در واقع اینها همان هایی هستند که اغلب به "چنگال عدالت" می افتند. 

این منطقی است که زندانیان در زندان همانطور رفتار میکنند که  بعنوان بیکاران، بی خانمان ها و معتادان خارج از زندان رفتار کرده اند. علی رغم همه ی اینها یکی و یا دیگری در زیر فشار شدید در زندان کشف می کند که تمایلات شورشی دارد. این ها در واقع متحدین ما هستند و از طرفی ما بعنوان چپ رادیکال مخالف بعضی چیزها هستیم، بطور مثال ما با جنگ مخالفیم حالا فرق نمی کند که بر ضد چه کسی باشد. جنگ " درست " معنی ندارد. با اینکه بیکاری و گرسنگی را قابل تحمل نمی دانیم، مخالف دستمزدهای پایین هستیم. ما ضد سرمایه داری هستیم حتی اگر اکثریتی که استثمار میشوند، ما را دیوانه بپندارند.

رفتارهای جنایی اخیرا" از طرف مقامات حاکم کمتر با زندان مجازات می شود بلکه به شکل دیگری یعنی با " روانکاوی " میخواهند انسانها را سرکوب کنند.

تمام این چیزها عملی است، چرا که مقاومت در مقابل آنها روز به روز کمتر میشود. پس در روزهایی مثل روز سال نو با تظاهرات خود در مقابل زندان نشان دهیم که مقاومت بالقوه وجود دارد.

شب سال نو حالا فرق نمی کند از چه نوعش، در هر کجای دنیا در مقابل زندانها با زندانیان اعلام همبستگی کنیم و به آنها پیغام مهمی را برسانیم، " شما تنها نیستید"با آرزوی دنیایی عاری از زندان، برای همه چه زندانی سیاسی و چه غیر سیاسی.






در اینجا میخواهم شرحی کوتاه از شروع اردوگاه های کار اجباری تا زندان های فوق العاده مدرن و امنیتی آلمان برایتان  بنویسم.

۷۵ سال پیش یعنی در تاریخ ۱۴.۱۲.۱۹۳۷ توسط یکی از ژنرالها نازی  به نام Fricke حکمی علیه " عناصر ضد اجتماعی "صادر گشت. بعد از صدور این حکم هزاران نفر را به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شدند. 

امروزه ما دیگر زیر سلطه حکومت فاشیستی زندگی نمی کنیم اما به دنبال این حکم هر روز بیشتر و بیشتر زندان های آلمان از جنایتکارهای کوچک لبریز میشود.
 
فقط در ایالت هسن در عرض چند سال اخیر بدلیل احکام حضانت آمار بازداشت شدگان از ۸۰ هزار نفر به ۱۲۰ هزار نفر رسیده. در سرتاسر آلمان بیش از ۸۰ هزار نفر بدلیل پرداخت نکردن جرائم نقدی در زندان بسر می برند. نداشتن بلیط اتوبوس و یا قطار، دزدیهای کوچک در مغازه ها، با جرائم نقدی مجازات میشوند و اگر این جریمه ها پرداخت نشوند، می بایست در بخش خدمات اجتماعی کار اجباری کرد و اگر تن به کار اجباری داده نشود، می بایست به زندان رفت. 
اکثریت کسانی که مجرم شناخته میشوند، بی خانمان ها، بیماران و معتادان هستند. آیا کسی که قادر بکار نیست، میتواند در بخش خدمات اجتماعی کار کند؟ بنابراین آنها به زندانOssendorf فرستاده میشوند.
این زندان از یک طرف زندان موقت است و از طرفی دیگر زندانی برای تخم مرغ دزدها. این زندان بنایی غلط برای مبارزه با مواد مخدر و چیزی که خیلی ها فراموش میکنند، زندانی برای دیپورت پناهندگان است.
در زندان مردان به غیر از چندین موارد استثنایی، مجازات برای آلمانی ها تا یکسال و برای خارجی ها تا ۴ سال در نظر گرفته شده است. 
در زندان زنان برای آلمانی ها مجازات تا ۳ سال و برای خارجی ها محدودیتی قائل نشده اند. طبق آمار رسمی تعداد زن های خارجی در این زندان ۴۰ درصد رقم زده شده است.
علاوه براین در این زندان بندامنیتی وجود دارد که قبلا به زندانیانی از گروه های مختلف چپ اختصاص داشت. چه در گذشته و چه امروز زندانیان عادی که برضد زندان شورش میکنند، بطور مثال بر علیه سلول انفرادی، به این بند فرستاده میشوند.  مبارزه در زندان ادامه دارد حتی اگر رفقایمان در بند نباشند.
بخصوص این زندان نشان دهنده طیف وسیعی از سیستم زندان است. از حبس کردن جنایتکارهای کوچک تا حبس در بند امنیتی: میتواند در مورد همه ی ما صدق کند،  اگر ما یکروزی تصمیم بگیریم که دیگر جیب دولت و قوه ی قضائیه اش را با پولمان پر نکنیم، چرا که ما با مقاومتمان میتوانیم کاندیدات برای بند امنیتی شویم.
 


31. Dezember 2012, 18 Uhr
Treffpunkt: KVB-Linie U5, Haltestelle Rektor-Klein-Straße (JVA-Eingang)



سارا نبوی