دراینجا باید به این سئوال جواب مثبت داد زیرا آنارشیستها نه تنها به تجزیه وتحلیل جهان می پردازند بلکه میخواهند آنرا تغییر دهند. هدف آنارشیستها شرکت در مبارزات اجتماعی و حمایت ازآن است. مبارزات اجتماعی میتوانند به شکل یک اعتصاب، تظاهرات، تحریم، اشغال کردن کارخانه ها ویا شکل دیگری داشته باشد. اینکه مبارزات با چه ایده هایی شکل و به عمل درآید، حاصل یک روح و روان سالم انقلابی می باشد و هر کس میتواند با آزادی کامل در مقابل آنچه خواسته حاکمان است، تصممیم گرفته و آن را به مرحله عمل در بیاورد.
آنارشیستها پایان ظلم وستم، استثمار و ساختار طبقاتی را در آینده ای دور نمی بینند بلکه مبارزه امروز و در زندگی روزمره مان شکل می گیرد. آنها میخواهند که به آزادی بیشتری دست پیدا کنند و یا وضعیت کنونی حداقل کمی بهتر شود تا استثمار وسلطه گرایی کاهش پیدا کرده و آزادی فردی بیشتر شود. هر گونه مبارزه علیه نهادهای دولتی و مالکیت خصوصی، هرگونه اختلال در شرایط کنونی ویا هر افشاگری بر ضد دروغهای این اربابان کنونی میتواند اعتماد به نفس مردم را افزایش بدهد. هر گونه قدمی بر خلاف اقتدار های بیرونی (خاصه حکومت)، میتواند قدمی برای روحیه ی همبستگی بیشتر و به سوی آنارشیسم باشد. Malatesta (1)
ما میدانیم که اغلب در این راه امکان شکست وجود دارد ولی با پیشرفت مبارزات میشود ابعاد آنارشیسم کمونیسم libertäre را در جامعه رشد داد.
برای یک آنارشیست مهم است که چطور مبارزات مردمی را حمایت کرده و به رشد گرایشات سوسیالیستی در درون یک جامعه کمک کند. انسانها شخصا" تجربه می کنند که چگونه ازطریق همکاری و کمک متقابل میشود برضد سرمایه داری و استثمار مبارزه کرد.
حالا در طی این مبارزه عملی تا چه حد موفقیت کسب شود مشخص نیست ولی بزگترین ارزش در خود مبارزه نهفته میباشد. کارگران میتوانند فقط از طریق تجربیات و یادگرفتن به این نتیجه دست یابند که منافع خودشان در مقابل منافع اربابان قرار دارد و تنها با همکاری داوطلبانه است که میتوانند در مقابل اربابان حاکم مقاومت و مبارزه کنند.
آنارشیستها، آنارشیسم را در مقابل سرمایه داری انتزاعی نمیبینند بلکه آنارشیسم بعنوان مسیری در داخل و علیه نظام ایجاد شده که از طریق مبارزه بر ضد ساختارها و روابط اجتماعی میخواهد روابط اجتماعی جدیدی را در غالب انسانی و رهایی بخش در جامعه جایگزین کند.
این چشم انداز نشان میدهد که چرا آنارشیستها در مبارزات اجتماعی سهیم هستند، آنها ضد مالکیت خصوصی و بیان کننده یک راه حل دیگر بجای سیستم سرمایه داری هستند. دلیل دیگرتحت ستم بودن آنها مانند دیگر انسانها ی جوامع سرمایه داری است و به همین دلیل آنارشیستها مبارزه ی خود را با این تفکر پیش میبرند" ما اکنون و اینجا مبارزه خود را برای آزادی و زندگی ای بهترپیش میبریم".
طی پروسه مبارزه، طبقه کارگر خود تجربه میکند که تا چه حد در وضعیت زندگی اش تغییراتی مثبت پیدا شده است. در اثر این تغییر و تحولات است که نباید دیگر مثل گذشته زیاد کار کند و درنتیجه وقت و نیروی بیشتری برای فکر کردن و تجزیه وتحلیل وضعیت خود دارد و در ادامه مبارزاتش امکان می یابد که از خواسته ها و نیازهای بیشتری که تا کنون برش واقف نبوده است سخن بگوید.
اگرکارگران برای رسیدن به خواسته هایشان با شکست مواجه شوند، میبایست به بررسی علل شکست خود بپردازند و با دسترسی به این نتیجه که فقط از طریق ارتباطات نزدیکتر و همکاریهاست که میتوان سرمایه داری را شکست داد و پیروزی خود را تضمین کرد.
مسئله انقلاب و بالا بردن ارزش اخلاقی آن برای آزادی کارگران میتواند فقط از طریق به هم پیوستن آنان در مبارزه صورت بگیرد. همکاری، حمایت و تشویق کارگران به مبارزه طبقاتی از طرف آنارشیستها در جامعه ضروری میباشد و برای آن هم سه دلیل مهم میتوان نام برد: اولا" برای ظلم واستثمار کمتردر جامعه ضروریست انسانها را با ایده های آنارشیسم آشنا کنیم که این کمک میکند تا با فرهنگ آنارشیسم , پایداری انسانها در مقابل ظلم افزایش بیابد. دوما" با مبارزات مردم، جنبشها وسازمانهایی که به طور خود بخودی فرهنگ آنارشیسم کمونیستی libertär دارند و گویای یک جامعه انسانی تری هستند را جایگزین سیستم سرمایه داری کرد. سوما" خواست آنارشیستها مبارزه در کنار دیگر انسانها برای یک زندگی بهتر میباشد چرا که آنها هم مانند دیگر انسانها تحت استثمار هستند ( سرکوب یک نفر به معنی سرکوب همه است).
آنارشیستها شرکت مستقیم در مبارزات اجتماعی را با ایده ها و رفتار آنارشیستی ضروری میدانند و لازمه این مبارزات را همکاریهای داوطلبانه و ایجاد گروه های خود مختار برای تغییرات در وضعیت جامعه می بینند.
Howard Zinn (2) کاملا"درک درستی در اینجا دارد:
ما با انسانهای که فرمانبرنیستند مشکلی نداریم مشکل ما با انسانهایی است که فرمانبرند. اطاعت کورکورانه منجر به شرکت بسیاری از انسانها در جنگها و حتی منجر به مرگشان میشود. اینها مشکل ماست که علی رقم فقر، گرسنگی، ظلم وستم کنونی انسانها حاضرند از این اربابان حرف شنوی کنند یا اینکه زندانها مملو از دزدان کوچک شده است ولی دزدان بزرگ رهبری را در دست دارند.
مبارزات اجتماعی و شرکت در آن برای آنارشیستها مهم است این مبارزه، مبارزه مردم و آنارشیستها با سیستم سرمایه داری است، سیستمی که جوابگوی مشکلات ماست. هدف آنارشیستها فقط شرکت در مبارزات اجتماعی نیست بلکه در کنار آن ضروریست انسانها را با ایده ها و شیوه های آنارشیستی در تئوری وعمل آشنا کرد. آنارشیستها با ترویج آنارشیسم قصد ندارند از انسانها آنارشیست بسازند بلکه آنها یاد میگیرند چطور ایده ها وشیوه های آنارشیستی را در زندگی روزمره بکار ببرند. به گفته Malatesta اگر امید داری که روزی همه انسانها آنارشیست بشوند، این روز را هرگز نخواهی دید.
قبل از اینکه در مورد تک تک مسائل مربوط به مبارزات اجتماعی بحث بکنیم باید به این مسئله اشاره بشود که آنارشیستها مخالف هر نوع شکل استثمار هستند و مبارزات آنها صرفا" محدود به مبارزات بامقوله های اقتصادی نمی باشد.
ما میدانیم زمانی ایده های ما مورد احترام قرار گرفته و به گوش مردم می رسد که ما در عمل نشان دهیم که ایده های ما برای امروز ودر این زمان تحقق بخش است و با توجه به اینکه بتوانیم نشان دهیم که یک دنیای آنارشیستی، دنیای مطلوبی است. به معنی دیگر مبارزات اجتماعی مدرسه ای آنارشیستی است که ما با انسانهایی که میتوانند آنارشیست بشوند و ایده های آنارشیستی را در عمل پیاده بکنند در مرکز آن قرار گرفته ایم. به همین دلیل مبارزات اجتماعی و شرکت آنارشیستها در آن مهم است.
تنها سیستم اقتصادی سرمایه داری نیست که استثمارمیکند بلکه اشکال دیگری هم برای استثمار وجود دارد ( حالا ما اشاره ای به اقدامات دولتی نکرده ایم). قدرت طلبی، استثمار، سلسله مراتب، ظلم وستم فقط در محل کار وجود ندارد بلکه به خانه هایمان هم منتقل شده، دوستی ها و ارتباط هایمان را هم آلوده کرده است. مبارزه ما فقط در محل کار نیست بلکه در همه جا صورت می گیرد.
آنارشیستهامعتقدند زندگی انسانها و مبارزاتشان را بر علیه استثمارنباید صرفا" بروی مسئله پول کاهش داد بدلیل اینکه ظلم و ستم و تقلیل آن به مسائل اقتصادی در واقع سرپوش گذاشتن بر روی شکلهای دیگر استثمار میباشد.
بورژوازی سعی بر این دارد که ازطریق گرایشاتش، منافع طبقاتی اش و همبستگی اش با دیگر بورژواها تصویری دیگر از انسانها بدهد، تصویری که انسانها و مشکلاتشان را در حد مسائل اقتصادی تقلیل داده است. در بهترین شکلش به طور ساده در حاشیه مطرح میشود و در بدترین شکلش بعنوان"یک ایدئولوژی که نیت خوب دارد"، به حالت رد گم کردن، غیرواقعی و یا رویایی خود را مطرح میکند.
سرمایه داری تنها "مسائل اقتصادی"و یا "منافع طبقاتی" را تحت تاثیر قرار نداده است بلکه تمام ویژه گی های انسانی، رویاها، عشق، جامعه، دوستیها، هنرویا اشکال زندگی را به شکل محاسبات اقتصادی میبند. هر گونه از دستاوردهایش همیشه به شکل اعداد و ترازنامه جلوه میکند حتی فرهنگ لغاتش از اعداد ساده تشکیل شده است.
(3)Murray Bookchin
ولی موضوعهایی مثل آزادی، اعدالت، شاَن و منزلت فردی و یا کیفیت زندگی را نمیشود در مقوله های اقتصادی کاهش داد. آنارشیستها معتقدند که هر جنبش رادیکالی که مبارزه خود را فقط به مبارزه اقتصادی کاهش میدهد، نتوانسته سیستم سرمایه داری را بشناسد. ( در واقع این ایدئولوژی سرمایه داریست که مبارزات را تنها به مبارزه اقتصادی کاهش میدهد)
مشارکت آنارشیستها در مبارزات اجتماعی به معنی این نیست که هدف آنها به مسائل اقتصادی محدود میشود هرچند که این مسائل مهم هستند. آنها میدانند که نیازهای فردی به مسائل مادی ختم نمیشود بلکه آنها نیازهای احساسی، روحی و روانی را هم در نظر میگیرند.
مبارزه طبقاتی فقط شامل مبارزه بر علیه بهره برداریهای مادی نیست بلکه این بهره برداریهای معنوی هستند که در وهله اول قرار گرفته اند. به همین دلیل مشکل جدیدی بوجود می آید مثل کیفت کاری، محیط زیست و اعمال اجباری ویا عناصر سرکوبهای روانی و محیط زیستی. اگر ما فقط از طبقات و مبارزه طبقاتی صحبت و آنرا محدود به مقوله های اقتصادی بکنیم فقط یک جنبه مبارزه را مطرح کرده ایم و این برای یک مبارزه جهانی کافی نیست. استفاده از این واژه ها با معنای سنتی شان باعث میشود که ما نتوانیم آنگونه بازتابی از مبارزه چند بعدی مان که شامل فرهنگ و فکر انقلابی همراه مبارزه اقتصادی است به دنیا ارائه بدهیم.
برای آنارشیستها استثمار و سلطه گرایی فقط بخشی از یک سیستم سلسله مراتب در جامعه است و منافع مادی نمیتواند سرپوشی بر روابط ظالمانه اجتماعی بگذارد. (4) Ursula Kroeber Le Guin میگوید که سرمایه داری بر این باور است وقتی انسانها از نظر مادی تاَمین هستند، حاضرند حتی در زندان زندگی کنند. آنارشیستها با این تحلیل کاملا" مخالفند و تجارب مبارزات اجتماعی در دهه 60 مدرکی دال بر آن است. تضاد های طبقاتی در نهایت تضاد مادی نیست بلکه تضاد فکری وروحی است بنابراین هیچوقت مابین کارفرماها و کارگران زبان مشترکی وجود نخواهد داشت. از آنجایی که کارفرماها خواهان قدرت بیشتر و امکانات بیشترهستند حاضرند حتی با رقبایشان برای رسیدن به قدرت ائتلاف کنند و این میبایست به قیمت کار کارگران تمام شود، کارگران از دست کارفرمایانشان به ستوه آمده و نمیخواهند دیگر وجود آنان را تحمل کنند. (Malatesta )
1. Errico Malatesta یک آنارکو کمونیست ایتالیایی و از ابتدای زندگی اش یک آنارشیست شورشی بود. بیشتر زندگی اش را در تبعید از کشورش ایتالیا بسر برد و بیش از ده سال هم در زندان بود. ایده هایی نظیر Bakunin داشت و بعدها از آنارشیستهایی که به ترور اعتقاد داشتند فاصله گرفت و بجای آن از انقلابات اجتماعی دفاع کرد.
2. Howard Zinn متولد 24 اوت 1922 در نیویورک (تاریخ نگار، دانشمند سیاسی، منتقد اجتماعی، فعال ضد جنگ و نمایشنامه نویس آمریکایی بود). او بیش از 20 عنوان کتاب در طول عمر خود نوشت که کتاب "تاریخ مردمی ایالات متحده" معروفترین و پرفروشترین آنها است. فلسفه اش مخلوطی است از مارکسیسم، آنارشیسم، سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی. او از دههٔ 1960 به این طرف در جنبشهای حقوق مدنی و ضد جنگ در آمریکا فعال بودهاست.
3. (Murray Bookchin) متولد 14 ژانویه 1921 در شهر نیویورک، او یک آمریکایی سوسیالیست libertärer و موسس آنارشیست – محیط زیستی بود.
4. Ursula Kroeber Le Guin نویسندهٔ فمینیست سبک علمی – تخیلی است. این نویسندهٔ فرانسوی تبار متولد 21 اکتبر1929 میلادی در آمریکا است. او یکی از نویسندگان شاخص سبک علمی – تخیلی فمینیستی است.
ترجمه از سارا نبوی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen