یکشنبه در تاریخ ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱ عید پنطیکاست بود. بیش از یک هفته است که انقلابیون بر علیه ارتش دولت در پاریس مبارزه می کردند. از همان ابتدا قرار بر یک راه حل نظامی داده شد و به هر زنی، مردی و یا کودکی شک برده شد که از کمونارهاست، به ضرب گلوله او را کشتند و هواداران را تا می خورد کتک زدند. در هر منطقه مبارزه جریان داشت. زمانی که موانع از بین رفت رسما هفته ی خونین هم به پایان رسید. اما اکنون تازه کشتار هزاران نفر از کمون در پارک هاُ، پشت حیاط ها و سربازخانه هاآغاز گشت.
من از خودم دفاع نکرده و نمی خواهم که کسی از من دفاع کند چرا که هر قلبی که برای آزادی می تپد بطرفش یک سرب شلیک میکنند. من مسئولیت تمام اعمالم را به عهده می گیرم. من را متهم به همدستی با کمون می کنند، این اتهام درست است چرا که کمون خواهان یک انقلاب اجتماعی است، چیزی که من هم خواهانش هستم. لوئیس میشل
اما لوئیس، این معلم و زن آزادیخواه را به همراه فعالین کمون و از جمله زنان بسیاری برای مجازات به Neukaledonien در غرب اقیانوس آرام که یکی از مستعمره های فرانسه بود، تبعید کردند. او بیش از بیست ماه در زندان بسر برد و بعد از آن او را توسط یک ناوچه در سال ۱۸۷۳ از Rochefort به جزیره Neukaledonien منتقل کرده و آنها پس از یک سفر چهار ماهه به نومئا که پایتخت بود، رسیدند.
آنارکو کمونیست ها با روندی که طی ۷۲ روز در کمون طی میکرد، موافق نبودند. اگر چه در آغاز تز کمون مانند تز باکونین با فانتزی توام بود، پس از انیکه یک شهر بزرگ خودمختاری خود را اعلام و خود را سازمان دهی کرد، این میتوانست یک نمونه ای باشد برای مابقی جهان.
با اینکه کارخانه ها به شکل تعاونی سازماندهی شده بود، ولی انگیزه الغا دولت که خواسته کمون بود با شکست روبرو گشت.
دولت ضعیفی که در ابتدا به شکل شورایی کار میکرد شروع کرد از بقیه کمون بیشتر بیشتر فاصله گرفتن و توسط اکثریت ژاکوین ها رهبریتی استبدادی بخود گرفت که با تاسیس کمیته های مختلف یادآور فضای خفقان آور در سال ۱۷۹۳ بود.
آنارشیست ها از وضعیت اقتصادی هم راضی نبودند چرا که اکثریت جپ ها ایده ی اداره ی همه چیز از طریق تعاونی ها و آنرا به روستاها گسترش دادن را به عقب انداختند. مالکیت خصوصی سلب نشد و حتی بانک ها هم مثل گذشته به کار خود ادامه دادند و فرماندار بانک مرکزی هم در پست خود باقی ماند.
من از خودم دفاع نکرده و نمی خواهم که کسی از من دفاع کند چرا که هر قلبی که برای آزادی می تپد بطرفش یک سرب شلیک میکنند. من مسئولیت تمام اعمالم را به عهده می گیرم. من را متهم به همدستی با کمون می کنند، این اتهام درست است چرا که کمون خواهان یک انقلاب اجتماعی است، چیزی که من هم خواهانش هستم. لوئیس میشل
اما لوئیس، این معلم و زن آزادیخواه را به همراه فعالین کمون و از جمله زنان بسیاری برای مجازات به Neukaledonien در غرب اقیانوس آرام که یکی از مستعمره های فرانسه بود، تبعید کردند. او بیش از بیست ماه در زندان بسر برد و بعد از آن او را توسط یک ناوچه در سال ۱۸۷۳ از Rochefort به جزیره Neukaledonien منتقل کرده و آنها پس از یک سفر چهار ماهه به نومئا که پایتخت بود، رسیدند.
آنارکو کمونیست ها با روندی که طی ۷۲ روز در کمون طی میکرد، موافق نبودند. اگر چه در آغاز تز کمون مانند تز باکونین با فانتزی توام بود، پس از انیکه یک شهر بزرگ خودمختاری خود را اعلام و خود را سازمان دهی کرد، این میتوانست یک نمونه ای باشد برای مابقی جهان.
با اینکه کارخانه ها به شکل تعاونی سازماندهی شده بود، ولی انگیزه الغا دولت که خواسته کمون بود با شکست روبرو گشت.
دولت ضعیفی که در ابتدا به شکل شورایی کار میکرد شروع کرد از بقیه کمون بیشتر بیشتر فاصله گرفتن و توسط اکثریت ژاکوین ها رهبریتی استبدادی بخود گرفت که با تاسیس کمیته های مختلف یادآور فضای خفقان آور در سال ۱۷۹۳ بود.
آنارشیست ها از وضعیت اقتصادی هم راضی نبودند چرا که اکثریت جپ ها ایده ی اداره ی همه چیز از طریق تعاونی ها و آنرا به روستاها گسترش دادن را به عقب انداختند. مالکیت خصوصی سلب نشد و حتی بانک ها هم مثل گذشته به کار خود ادامه دادند و فرماندار بانک مرکزی هم در پست خود باقی ماند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen